سروقامتان
زندگی به سبک شهدا
custom-icon ورود / ثبت نام
حساب کاربری

|

custom-icon 0 محصول / 0 تومان
custom-icon 0 علاقه مندی
0 مقایسه
% تخفیف های روز
منو
سروقامتان سروقامتان
ورود / ثبت نام
0 محصول / 0 تومان
دسته بندی شهدا
  • شهدای دفاع مقّدس
    • شهدای انقلاب
    • شهدای بسیجی
    • شهید سپاه پاسداران
    • شهدای ارتش
    • شهدای جهادسازندگی
  • شهدای امنیت
    • شهدای نیروی انتظامی
    • شهدای مبارزه با اشرار
  • مدافعان حرم
    • شهدای سوریه مدافع حرم
  • روستاها
    • روستاهای شهرستان کاشمر
      • روستای عارف اباد
      • روستای سرحوضک
      • روستای فروتقه
      • روستای فرگ
      • روستای قلعه بالا(فرح آباد)
      • روستای مغان(مغو)
  • جانبازان و ایثارگران و آزادگان
    • شاهدان
    • شاهدان بی نشان
    • آزادگان
  • پوستر
  • خانواده معزّز شهدا
    • والدین شهدا
      • خانواده چند شهید
        • خانواده چهار شهید
        • خانواده سه شهید
        • خانواده دو شهید
      • مادران حماسه
      • پدران آسمانی
      • همسران فاطمی
      • فرزندان شهدا
      • خواهر یا خواهران شهدا
      • برادر یا برادران شهدا
      • سبک زندگی
    • دوشهید
    • سه شهید
    • چهار شهید
  • سرداران شهید
  • معلمان شهید
  • اسناد افتخار
    • نامه شهدا
      • وصیّت نامه
    • دست نوشته شهدا
    • لبخند شهدا
    • صدا و تصویر شهدا
    • تشیع پیکر پاک شهدا
  • شهدای انقلاب
  • شهیدان شاخص
    • قهرمان ملی
    • شهدای طلبه و روحانی
    • شهید عطری
    • تخریبچی
    • شهدای دانش آموز
    • شهدای دانشجو
    • شهدای هنرمند
    • شهدای حزب الله لبنان
    • شهید امر به معروف و نهی از منکر
    • شهید غوّاص
    • فرزندان خمینی
  • ره یافتگان
  • سفارش تصاویر شهدا
  • چاپ دلخواه
  • چاپ دلخواه
  • مجله شهید
  • شهدای مدافع حرم
  • شهدای کاشمر
  • والدین شهدا
  • تماس با ما
  • صفحه نخست
    • صفحه نخست 1
      • حساب کاربری من
      • پرداخت
      • سبد خرید
محصول قبلی
قاب شاسی شهید"وحید زمانی نیا"شهید دهه هفتادی کنار سردار سلیمانی 45,000 تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
قاب شاسیِ هرخانه یک عکس شهید 4,000 تومان – 58,000 تومان

یا علی‌اکبر ِ لیلا/قاب شاسی شهیدمهدی صابری شهید مدافع حرم

  • چاپ عالی
  • طراحی تخصصی
  • با دوام بالا  در نور و محیط
  • شاسی بادوام و چسب دوطرفه عالی

در حال حاضر این محصول در انبار موجود نیست و در دسترس نمی باشد.

مقایسه
افزودن به علاقه مندی
شناسه محصول: smh1400-1-1 دسته: پوستر, مدافعان حرم برچسب: اجر دوشهید, تیپ فاطمیون, شهید سوریه, شهید صابری, شهید مدافع حرم, صابری, عشقت میان سینه من پا گرفته, علی اکبر لیلا, مدافع حرم, مدافعان حرم
اشتراک گذاری
بستن (Esc)

ارسال توسط فروشگاه اینترنتی سروها

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا

full_iran-flag-vector-19866125

ساخت کشور ایران

  • توضیحات
  • نظرات (0)
توضیحات

مهدی صابری
تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۱/۱۴
تاریخ شهادت: ۱۳۹۳/۱۲/۱۳
سمت: فرمانده گردان حضرت علی‌اکبر (ع) از تیپ فاطمیون

مهدی صابری یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. بیست و چهار پنج سال بیشتر نداشت اما فرمانده توانای گروهان حضرت علی‌اکبر (ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بود، تیپی که امروز تبدیل به لشکر شده است. در ماجرای گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوق‌العاده‌ای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندی‌های جولان داشت، اواخر سال ۹۳ به شهادت رسید.
شهید صابری، یک‌تنه هر کاری انجام می‌داد به قول معروف همه فن حریف بود، از آشپزی در هیئت گرفته تا کارهای امدادی، فنی، مخابراتی و اقدامات تخصصی عملیاتی. همیشه سنگ تمام می‌گذاشت. برایش فرقی نداشت کجا کار می‌کند، با کدام تیم شریک است یا کاری که می‌کند چه چیزی است. هرجایی که بود بهترین بود. بعد از شهادت او، سنگینی جای خالی‌اش روی دوش خیلی‌ها حس شد. این‌ها را پدر شهید «مهدی صابری» می‌گوید.
همه او را به یک دل‌بستگی خاص می‌شناختند؛ آن هم حُبّ حضرت علی‌اکبر (ع) بود. هر جا که به نام علی‌اکبر (ع) مزین بود مهدی صابری هم یک‌گوشه‌ آن مشغول بود. فرقی نداشت هیئت محلی‌شان باشد یا گروهان مخصوص تیپ فاطمیون. برای همین وصیتش را بعد از بسم‌الله با «یا علی‌اکبر ِ لیلا» آغاز کرد. رفته بود که برای ایام فاطمیه برگردد، همین هم شد. روز شهادت حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را آوردند. پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای لشکر فاطمیون هم‌زمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) با حضور مردم شهر مقدس قم تشییع و در قطعه شهدای مدافعان حرم بهشت معصومه (س) به خاک سپرده شد.مهدی در ۱۴ فروردین ماه سال ۱۳۶۸ در مشهد مقدس به دنیا آمد. بعدها با خانواد هاش به قم هجرت کردند. با حضور در مراسم اولین تشییع شهید مدافع حرم در قم، عشق جهاد در وجودش شعله کشید.

چه قدر جالب است، اسرائیل با دستان خود شرایطی را فراهم کرد که در نزدیکی مرزهای خود مجاهدینی از کشورهای مختلف گردهم آمدند که دشمن اصلی خود را، صهیونیسم می دانند. گویا قرار است که حضرت زینب سلام الله علیها که پیام آور حماسه عاشورا بود، قافله سالار زمینه سازان ظهور هم باشد. و سربازان او فرزندان دهه شصت و هفتاد خمینی هستند که گرد حرم اش حلقه زده اند و ندا می دهند: لن تسبی یا زینب مرتین( دیگر به اسارت نخواهی رفت).

گفتگویی با پدر شهید و فرماندهشان شهید مصطفی صدرزاده که معروف بود به سیدابراهیم داشتیم. بعد از این گفتگو آقای صدرزاده نیز به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

عشق به جهاد

مهدی در ۱۴ فروردین ماه سال ۱۳۶۸ در مشهد مقدس به دنیا آمد. بعدها با خانواد هاش به قم هجرت کردند. با حضور در مراسم اولین تشییع شهید مدافع حرم در قم، عشق جهاد در وجودش شعله کشید. شب ها در خانه بحث داشتیم. برای من جهاد چیزی غریبی نبود زیرا خودم در دوران جهاد با طالبان بزرگ شده بودم. ولی برای مادر و دو خواهرش سخت بود. سال آخر رشته زمین شناسی بود، که قصد رفتن کرد، عشق پدر و مادر، دوستان و تحصیل در برابر محبت اش به حضرت زینب سلام الله علیها ناچیز بود. می گفت: این روزها با وجود حضورم در سرکلاس چیزی از درس متوجه نمی شوم و فکرم جای دیگری است. گفتم: خب، از دست ما چه کاری برمی آید؟ گفت: به من یک رضایتنامه کتبی بدهید تا بتوانم در جهاد و دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها شرکت کنم.

جوان با ذکاوت

مهدی ذهن و ذکاوت عجیبی داشت و در هر کاری وارد می شد دیگران را به تحسین وا می داشت. در منطقه حماه سوریه به خاطر تسلطش بر زبان، مسئول مخابرات منطقه شده بود. این پست برای یک نیروی تازه وارد، یک پست مهم بود.

اما مهدی برای دفاع آمده بود و این پست برایش کار خیلی راحتی بود، به همین خاطر از فرماند هاش درخواست کرده بود وارد یگان رزم شود. آنجا هم خیلی زود همه چیز را یاد گرفت. با داشتن استعداد و ذکاوت بالا وارد نیروی مخصوص و مشاور فرماندهشان شد. تا جایی که جلسه های بررسی نقشه حتما باید با حضور مهدی تشکیل می شد. مهدی با وجود افسران با سابقه، فرمانده گروهان شد و به خاطر این استعداد و ذکاوت و تلاش بالا هیچ کس اعتراض نکرد که چرا یک جوان فرمانده ما شده است.

رزمنده با کلاس

اخلاق خوب مهدی همه رزمنده ها و فرماندهان را تحت تاثیر قرار داده بود. در ۴ ماهی که در منطقه بود واقعا دل بچه ها را تسخیر کرده بود. این اخلاق عجیب مهدی فقط برای رزمنده ها نبود. وقتی از عملیات بر می گشتند، هرجا مردم آواره را می دید با اینکه اهل سنت بودند، ماشین را کنار می زد با هدایایی که از قبل تهیه کرده بود به سمتشان می رفت و با آنها گرم می گرفت و سلام و علیک می کرد. دیگر در منطقه زینبیه همه او را شناخته بودند. در منطقه مهدی معروف شده بود به «رزمنده با کلاس ! »، زیرا همیشه سعی می کرد از لباس های مرتب و معطر استفاده کند.

پای کار هیئت

با اینکه در منطقه به خاطر مسئولیت هایش درگیر شده بود. اما باز هم از توسل و کسب معارف اهل بیت علیهم السلام غافل نمی شد. به اصطلاح بچه ها مهدی پای کار هیئت بود. خودش می رفت برادر روحانی ای که به منطقه اعزام شده بود را می آورد، مداح هماهنگ می کرد، دستگاه های صوتی را تنظیم می کرد تا مجلس اهل بیت علیهم السلام برای رزمندگان برگزار شود

علی اکبر لیلا!

مهدی در زندگی دو الگو داشت، یکی شهید حسن باقری، که زندگینامه و کتابهایش را با علاقه مطالعه می کرد. و دیگری حضرت علی اکبر علیه السلام بود که مهدی ارادت خاصی به ایشان داشت. از نوجوانی عضو هیئت علی اکبر در قم بود. وقتی فرمانده گروهان شد و قرار بود اسمی برای گروهانش انتخاب کند بلافاصله گفت: نام گروهان ما علی اکبر علیه السلام است.

امضای شهادت

بعد از اعزام اول وقتی برای مرخصی برگشت دو روز بیشتر در قم نماند و به مادرش گفت باید به مشهد برویم. بعد از زیارت در صحن طلا لبخند زده بود و به مادرش گفته بود من امضای شهادتم را از امام رضا علیه السلام گرفتم. به من گفت بابا من دفعه اول برای دلم رفتم اما حالا فکر می کنم وظیفه باشد چون نیروهای فاطمیون از همه لحاظ در آنجا نقش دارند.

شهادت در فاطمیه

دفعه دوم گفت به عنوان وظیفه می روم و در ایام فاطمیه برمی گردم، چون ما به همراه مادرش دهه فاطمیه را روضه می گیریم، گفت بر می گردم تا هم به شما کمک کنم و هم کارهایم را انجام دهم، همان روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برگشت اما نه خودش. خبر شهادتش را برایمان آوردند.

عشقت میان سینه من پا گرفته

سوار ماشین شدیم و در حال رفتن به سمت منطقه عملیاتی بودیم. هر روز در این مسیر یک مداحی گوش میدادیم که دیگر برایمان تکراری شده بود. اما این بار دیدم که مهدی با این مداحی اشک میریزد، نه یک قطره بلکه به پهنای صورت، انگار آن روز مهدی، دیگر مهدی روزهای پیش نبود. گفتم: مهدی میخواهم با این حالت، یک قولی به من بدهی. گفت: «چه قولی؟ » گفتم: «ازت میخواهم دوتا کار برایم انجام بدهی، اول اینکه اگر شهید شدی، به خواب من بیا بگو آن طرف چه خبر است؟ » گفت: «شاید نگذارند! ». و دوم اینکه سلام مرا به امام حسین علیه السلام برسانی.
همیشه وقتی از این حر فها میزدیم میگفت: «من رو چه به شهادت! » اما این دفعه خیلی جدی گفت: «باشه ». حین درگیری، یکی از بچه ها مجروح شد، مهدی رفت کمکش او را به عقب انتقال داد. بلافاصله برگشت با صلابت می جنگید تا دیدم از شدت تشنگی لبهایش مچاله شده بود و از خشکی باز نمیشد.
گفتم: «مهدی! کسی را ندارم که تو را بفرستت عقب میتونی خودت برگردی؟ » گفت: «فکر میکنی من ترسیدم؟! » گفتم: «ترس چیه؟ دیگه رمقی برای تو نمونده ». گفت: «من الان برگردم نامردیه! اسلحه اش را گرفت و مصمم پا شد که یکی از بچه ها فریاد زد: «مهدی را زدند! » دیدم مهدی با صورت روی زمین افتاده است. صدای ناله اش به گوش می رسید. خوب که دقت کردم دیدم نفس های آخرش را با آیات قرآن به پایان رساند. بعد از عملیات که برگشتیم، دیدم یک کاغذ روی صندلی ماشین است. کاغذ را برداشتم. دستنوشته مهدی بود. بالای کاغذ نوشته بود:

عشقت میان سینه من پا گرفته / شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب د لها را تو با گوشه نگاهی / حالا که کار عاشقی بالا گرفته

وصیت نامه

یا علی‌اکبر لیلا
عشقت میان سینه من پا گرفته / شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دل‌ها را تو با گوشه نگاهی / حالا که کار عاشقی بالاگرفته
عمریست آقاجان دلم از دست رفته / پایین پای مرقدت مأوا گرفته
گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب / شش‌گوشه هم با نور تو معنا گرفته
از کودکی آواره روی تو هستم / دست دلم را حضرت زهرا گرفته
مانند جدت رحمة للعالمینی / حیف است دست خالی مرا را نبینی
امروز ۳ شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۳ مصادف با سالروز ولادت بانوی دمشق، عقیله بنی‌هاشم زینب کبری (س) دست به قلم شدم تا سیاه‌مشقی به نام “وصیت‌نامه” بنویسم.
خدایا!
خدای من! خدای خوب و مهربانم… خیلی خیلی قشنگ‌تر و زیباتر از اون چیزی هستی که من با این سطح پائین معرفت و شناخت که اصلاً نداشته محسوب می‌شه، فکر می‌کنم.
روسیاهم. روسیاهم که با ۲۵ سال سن نتونستم تو رابطه‌ی عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفه‌ی عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم.
ازت ممنونم؛ ممنونم که من رو انسان آفریدی؛ انسانی مثلاً مسلمان و لایق شکر، فراوان‌تر محب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه وآله السلام…
ممنونم که دوران حیاتم رو تو این بازه‌ی زمانی قراردادی و هم توفیقات و افتخارات خیلی خیلی زیادی، نمونه‌اش حب شهزاده علی‌اکبر (علیه‌السلام) عنایت کردی.
الهی؛! أنت رب الجلیل و أنا عبدک الذلیل… “خدایا! من رو بپذیر”
بر همگان واضح و مبرهن است که وقتی شما مادر، پدر و خواهران عزیزم این دست‌نوشته را می‌خوانید من دیگر در بین شما نیستم.
می‌خوام کمی راحت‌تر و خودمانی‌تر بدون استرس و رودربایستی باهاتون صحبت کنم.
اول از همه شما پدر مهربونم!
بابا، انصافاً به حالت غبطه می‌خورم. همیشه [ناخوانا] ازم جلوتر بودی. پدری رو در حقم تموم کردی و نشون دادی بهترین بابای دنیا هستی. دوستت دارم پدر. خدا می‌دونه لذت‌بخش‌تر از زمانی که دستت رو می‌بوسیدم و صورتم رو می‌بوسیدی تو عمرم نداشتم؛ و هیچ موقع از خودم بی‌نهایت متنفر نمی‌شدم الا وقتایی که دلت رو به درد می‌آوردم… منو ببخش بابا
مامان، مامان، مامان…
همین الآنش چقدر دلم برات تنگ شده! خدا می‌دونه. خیلی دوستت دارم. بیشتر از اون چیزی که فکر می‌کنی! قدرت رو ندونستم. حیف. تو دلم هزار تا حرف هست که تو این چند جمله و چند ورق جا نمی‌شن و اون حس و حالش رو هم نمی‌تونم با قلم برات توصیف کنم. مامان؛ زیباترین موجود عمرم؛ قشنگ‌ترین کلمه عمرم؛ عشقم؛ نفسم؛ همه وجودم؛ دوستت دارم
…و امّا
روضه گوش دادم! مامان شما لباس مشکی تنم کردی و بردیم مجلس عزاداری! مدیونتم.
پدر شما لقمه حلال گذاشتی دهنم! ممنونتم…
روضه لب تشنه! روضه بدن ارباً اربا! روضه وداع! روضه گودال! روضه در! روضه پهلو! روضه سر بریده! همیشه هم آرزو داشتم این روضه‌ها همه به سرم بیان! خدا کنه! یعنی میشه؟
رسیدن به سن ۳۰ سال؛ بعد از آقا علی‌اکبر (ع) برام ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علی‌اکبر (ع) اصلاً نمی‌تونم تصور کنم! فرق سالم رو بعد از آقا علی‌اکبر (ع) نمی‌خوام! چقدر خوب میشه سر تو بدنم نداشته باشم چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب می‌آیند بالا سرم تن تکه تکه‌ام براشون آشنا باشه و با دیدن شباهت‌های تو بدن من و شهزاده علی‌اکبر (ع) یک کمی از اون غم و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کند!

 

 

خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم.
پدر و مادرم و خواهران گلم، صبر کنید. صبر صبر صبر.
خواهرای خوبم! حجاب حجاب حجاب.
مامان دوستت دارم
بابا دوستت دارم
…
بابا، مامان، سرتون رو جلوی ارباب و بی‌بی لیلا بالا بگیرین.
هزار تا مثل من نه که کل دنیا فدای یک نگاه ارباب به گل روی آقا علی‌اکبر (ع)
اینجوری تازه یک مقدار شبیه اهل‌بیت علیهم‌السلام شدید همتون.
براتون از خدا اجر جزیل و صبر جمیل می‌خوام.
یا علی‌اکبر
سلام من رو به همه آشنا و در و همسایه برسونید.

سه‌شنبه ۵/اسفند/۱۳۹۳

نظرات (0)

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “یا علی‌اکبر ِ لیلا/قاب شاسی شهیدمهدی صابری شهید مدافع حرم” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما باید وارد حساب خود شده باشید تا قادر به اضافه کردن تصاویر در نظرات باشید.

محصولات مرتبط

-44%
مطیع مجتبی
مجتبی مطیع

شهیدمجتبی مطیع ترشیزی

25,000 تومان – 45,000 تومان
انتخاب گزینه‌ها
مقایسه
افزودن به علاقه مندی
بستن
-58%

قاب شاسی شهید مدافع حرم شهید احمد رضایی اوندری

4,000 تومان – 58,000 تومان
انتخاب گزینه‌ها
مقایسه
افزودن به علاقه مندی
بستن
-44%
مجتبی مطیع

شهیدمجتبی مطیع ترشیزی

25,000 تومان – 45,000 تومان
انتخاب گزینه‌ها
مقایسه
افزودن به علاقه مندی
بستن

قاب شاسی شهید”وحید زمانی نیا”شهید دهه هفتادی کنار سردار سلیمانی

45,000 تومان
افزودن به سبد خرید
مقایسه
افزودن به علاقه مندی
بستن
-44%
مجتبی مطیع

شهیدمجتبی مطیع ترشیزی

25,000 تومان – 45,000 تومان
انتخاب گزینه‌ها
مقایسه
افزودن به علاقه مندی
بستن

شهید امنیّت ، بسیجی دلاور حسن برهانی

اطلاعات بیشتر
مقایسه
افزودن به علاقه مندی
بستن
-51%

مجموعه پوستر سردار بزرگ و پرافتخار اسلام

22,000 تومان – 80,000 تومان
انتخاب گزینه‌ها
مقایسه
افزودن به علاقه مندی
بستن
-58%

نذر عباس/قاب شاسی شهید مصطفی صدر زاده شهیدمدافع حرم

4,000 تومان – 75,000 تومان
انتخاب گزینه‌ها
مقایسه
افزودن به علاقه مندی
بستن

همیشه اولین نفر باشید! برای اطلاع از آخرین تخفیف‌ها و جدیدترین کالاها در خبرنامه ثبت‌نام کنید.

ماگ
  • معمولی
پوستر
  • معمولی
طرح
  • معمولی
اعتماد شما افتخار ماست

زندگی به سبک والدین شهدا
  • منو
  • دسته بندی ها
  • صفحه نخست
    • صفحه نخست 1
      • حساب کاربری من
      • پرداخت
      • سبد خرید
  • صفحه نخست
    • صفحه نخست 1
      • حساب کاربری من
      • پرداخت
      • سبد خرید
  • علاقه مندی
  • مقایسه
  • ورود / ثبت نام
سبد خرید
بستن (Esc)
ورود ×
ورود با کد یکبارمصرف
ارسال مجدد کد یکبار مصرف(00:60)
عضو نیستید؟
عضویت در سایت
ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:60)
برگشت به ورود
  • (+98) Iran
فروشگاه
سایدبار
0 علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من

ورود

بستن (Esc)

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:60)

هنوز حساب کاربری ندارید؟

ایجاد حساب کاربری